بنابراین، خیلی اوقات، ما با انتخابهای غلطمون، اعتماد به نفس خودمون را کاهش میدیم و بهداشت روان خودمون را پایین میاریم.
خب، دوستان، ما ۸ ساعت از زندگیمون را در کارمون سپری میکنیم. پس، یک سوم سلامت روانمون تابع انتخاب صحیح شغلمونه، تابع انتخاب صحیح رشته تحصیلیمونه. چون اینها جزئی از هویتمونه. پس ما در گام سوم قبل از اینکه یک ناتوانایی را به توانایی تبدیل کنیم باید اول بسنجیم که آیا ظرفیت و استعداد اون را داریم یا خیر.
سپس، در گام چهارم دو حالت پیش میاد: حالت اول اینه که من استعداد یا ظرفیت لازم برای تبدیل اون ناتوانایی به توانایی را در خود ندارم.
حالت دوم اینه که من استعداد یا ظرفیت تبدیل اون ناتوانایی به توانایی را در خود دارم. اگه من استعداد ندارم، باید چکار کنم؟ اولین کار پذیرشه. یکی از نشانه های اعتماد به نفس پذیرشه. یعنی خودمون را همونطور که هستیم، بپذیریم.
مثلا، من قدم ۲ متر و ۲۰ سانت نیست. طبیعیه که مثل یه فرد ۲.۲۰ سانتی والیبالیست موفقی نخواهم شد. باید بپذیرم و نباید به خودم فشار بیارم. معنای دیگه پذیرش اینه که علاوه بر اینکه ضعفها را بپذیریم، نسبت به توانمندیهامون هم غافل نباشیم. پس، همون لحظه که میپذیریم که من این استعداد را ندارم باید چکار کنم؟ تمرین تواناییهای متناسب با سایر ظرفیت ها.
الان ما خیلیها را میشناسیم که مثلاً پزشک هستن، خواننده موفقی هم هستن.
اشکالی نداره. ما خیلیها را میشناسیم که مهندس هستن و بازیگر موفقی هم هستن و این اشکالی نداره ، اشکال اینه که به واسطه اینکه رشته و کارَت را بد انتخاب کرده ای، تسلیم بشی و به استعدادهات بی توجه بشی. اینجا چه اتفاقی میفته؟ اعتماد به نفس بیشتر سقوط میکنه.
اعتماد به نفس حقیقی یعنی، من ارزشهام را میشناسم. من استعدادهام را میشناسم. توانمندیهام را میشناسم. ذره ای هم کوتاه نمیام، ذره ای هم فراتر نمیخوام حرکت کنم.
خب، اگه استعدادش را داشتم، از اون لحظه به بعد وظیفه من میشه ارتقاء توانایی مورد نظر. حالا وظیفه من اینه که منی که میخوام سخنران بشم و استعداد سخنران شدن را هم دارم، این توانایی را در خودم ایجاد کنم. حالا سوال اصلی اینه که چگونه ؟ یعنی ما بعد از اینکه فهمیدیم استعداد تبدیل یک ناتوانایی به توانایی را در خودمون داریم، حالا باید از خودمون بپرسیم چکار کنیم تا اون ناتوانایی را در خودمون به توانایی تبدیل کنیم؟ من چکار کنم راننده خوبی بشم؟ من چکار کنم سخنران خوبی بشم؟ من چکار کنم که خیاط خوبی بشم؟ من چکار کنم که هنرمند خوبی مثلاً در فلان زمینه بشم؟
بنابراین، اعتماد به نفس یه فرد در یه حیطه خاص را چگونه باید بالا برد؟ وقتی که ظرفیتش هم هست ؟ جواب این سوال را در ادامه گفتم:
کانالهای افزایش اعتماد به نفس:
اولین روش افزایش اعتماد به نفس تجربه مستقیمه. تجربه مستقیم قدرتمند ترین کانال افزایش اعتماد به نفسه. اگه شما میخواهید در شنا اعتماد به نفستون بالا بره، باید مستقیماً خودتون اون را تجربه کنید، آموزش ببینید و تمرین کنید و اونقدر تمرین کنید تا حرفه ای بشید. اگه میخواهید راننده خوبی بشید، باید برید و بنشینید پشت رُل و مستقیم تجربه اش کنید و اونقدر تمرین کنید تا حرفه ای بشید. اگه میخواهید آشپز خوبی بشید، باید برید پشت فرگاز، کتاب آشپزی را هم بذارید کنارتون و تمرین کنید و اونقدر تمرین و تکرار کنید تا حرفه ای بشید.
خب، طبیعیه که اولین آشپزی، بدترین آشپزیه. اولین سخنرانی، بدترین سخنرانیه. این طبیعیه. اولین رانندگی، بدترین رانندگی باشه. و این طبیعیه. مایکل شوماخر هم اگه شد بهترین راننده ، راننده، که از مادر به دنیا نیومده. اینقدر تکرار و تمرین کرده که شده شوماخر.
در اثر تکرار، خطاها اصلاح میشه. تجربه تون بالاتر میره و تواناییهاتون عمق پیدا میکنن.
دومین روش افزایش اعتماد به نفس، تجربه جانشینیه. یعنی الگوبرداری. یعنی استفاده کردن و نگاه کردن از الگوهای موفق در اون زمینه خاص. یعنی اگه شما میخواهید سخنران خوبی بشید، یک راهش اینه که سخنرانی های مختلف را گوش کنی ، نگاه کنی و ببینی که چگونه اون سخنران از زبان بدن برای ارتباط گیری بهتر با مخاطبش استفاده میکنه. و ازش الگوبرداری کنی.
خیلی وقتها ما قبل از اینکه در عمل پشت رُل بنشینیم، مدت های طولانی فقط شیوه رانندگی پدرمون را نگاه میکنیم، نگاه میکنیم که چگونه کلاچ میگیره ، چگونه دنده عوض میکنه ، چگونه گاز میده ، سرِ پیچ ها چگونه با ماشین برخورد میکنه. و این حتماً در افزایش اعتماد به نفس کمک میکنه.
شما برای اینکه خیاط بشید میتونید خیاطی را اول نگاه کنید.
سومین روش افزایش اعتماد به نفس تجربه تصوریه.
تجربه تصوری یعنی تجسم خود در حال انجام اون فعالیت. یعنی فکر کردن و تجسم خود در حالت رانندگی میتونه اعتماد به نفس شما در رانندگی را بالا ببره. تجسم خود حین سخنرانی میتونه اعتماد به نفس شما را در سخنرانی افزایش بده. تجسم خود در حال آشپزی که اول این کار را میکنم، دوم اون کار را میکنم، سوم اون کار را میکنم و خودتون را در اون تصویر ببینی، میتونه باعث افزایش اعتماد به نفستون در آشپزی بشه.
اگه روزانه یک ربع تجسم رانندگی کنید، وقتی پشت رل می نشینید در برابر کسی که این تجسم را نکرده، زودتر راننده میشید، زودتر یاد میگیرید، چون تاثیر داره.
این جاست که تجسم های مثبت نقش بسیار بسیار مهمی در افزایش اعتماد به نفس دارن.
پس، اگه میخواهید اعتماد به نفستون را بالا ببرید، موفقیتهای گذشته تون را هر روز به مدت ۲۰ دقیقه تجسم کنید. (تجسم موفقیت های گذشته ).
تجسم چرا ؟ چون تجسم اثر مثبت داره. همانگونه که تجسم منفی اثر منفی داره. اگه شما به جای تجسم موفقیت های زندگیتون، هر روز بنشینید و راجع به شکستهاتون فکر کنید، و هر روز شکستهاتون را تجسم کنید و بیارید جلو چشمتون، بر عکس، مسیر نزولی اعتماد به نفستون را طی میکنید.
پس روزانه بیایید ۲۰ دقیقه راجع به موفقیت های گذشته تون تجسم کنید.
اگه دانش آموز پشت کنکوری هستی و ۶ ماهه داری درس میخونی و خسته میشی، این طبیعیه. ولی وقتی خسته میشی کتاب را کنار بذار و یک ربع تجسم کن خودتو در حال استاد دانشگاه شدن. که اگه بری دانشگاه، لیسانس بگیری، فوق لیسانس بگیری، دکترا بگیری، استاد دانشگاه میشی. و بعد خودتون را در حالت تدریس.
این به شما انگیزه میده. این به شما شوق میده. این یعنی، بر انگیزاندن. یعنی بالا بردن خود. یعنی ارتقاء بخشیدن به توان روانی خود. پس روزانه ۲۰ دقیقه موفقیت های خودتون را تجسم کنید.
تمرین دیگه ای در زمینه تجسم اینه که روزانه ۲۰ دقیقه خودتون را در شرایط مطلوب تجسم کنید. یک روز شرایط جسمیتون را تجسم کنید. یه روز شرایط زیبایی تون را تجسم کنید، یه روز شرایط مطلوب شغلیتونو، یه روز شرایط مطلوب زناشویتون را، یه روز شرایط مطلوب مادر و فرزندیتون را،
دوستان، ما آدمها یه چیزی داریم به نام وضع موجود. در واقع اکثریت آدمها ویژگیشون اینه که هیچ گاه از وضع موجود راضی نیستن. همیشه دنبال بهترینن. یعنی شرایط مطلوب. بنابراین تجسم خود در شرایط مطلوب میتونه به ما انگیزه و اعتماد به نفس بدهه.
البته یه نکته : در تجسم شرایط مطلوب دچار توهم نشید. واقع بین باشید.
یکی از بزرگترین اشکالات مکاتب و رویکردها و اون چیزایی که در بازار الان زیاد شایع شده، تحت عنوان قانون جذب، اینه که میگن: هر چیزی که میخوای را تجسم کن، به دستش میاری و بهش میرسی.
نه، اینجوری نیست. اگه تجسم شما واقع بینانه باشه، بله. بهش میرسی. ولی اگه تجسمتون غیر واقع بینانه باشه، سر خورده تر میشید. شما اگر شغلت به گونه ای هست که ماهی یک ونیم میلیون درآمد داری و یک پراید ۱۵ میلیونی هم الان داری و از این یک و نیم میلیون در آمد اگه ماهی پونصد تومان میتونی پس انداز کنی، یعنی تا سال آینده ۶ میلیون پس انداز داری. ۱۵ میلیون هم ماشین داری. اگه خواستی میتونی، 5-4 میلیونم وام حساب کنی، اینطوری میتونی سال آینده یه ماشین ۲۵ میلیونی را هدف گذاری کنی. نه اینکه الان شغل نداری، به نون شبت محتاجی و تو تجسمت یه ویلا با یک پرادو تجسم کنی و سال بعد هم بخواهی بهش برسی. در روز میشینی تجسم میکنی، عکسش را میگری میذاری جلو خونت، نگاش میکنی، این هیچ فایده ای نداره. این جا چی میشه؟ سر خورده تر میشی.
اشکال قانون جذب اینه که به میزان سلامت روان آدمها فکر نمیکنه، فکرمیکنه همه باید براشون یه نسخه پیچید. در صورتی که باید به تفاوت ها، به شرایط، به امکانات، به ویژگی های شخصیتی آدم ها، توجه کرد. در غیر این صورت اثر مخرب داره. که تا الان هم داشته.
اگه در مورد این مطلب نظر یا تجربه ای دارید که فکر میکنید میتونه مفید باشه، خوشحال میشم نظر یا تجربه تون را از طریق کادر پائین همین صفحه برامون ارسال کنید.
تا قسمت بعد یا حق…