وقتی کلاس سوم راهنمایی بودم ( سال ۶۹ ) یه همکلاسی داشتم که درسش خیلی خوب بود. امتحانات خرداد که دادیم دیگه ندیدمش تا مهرماه.
مهر وقتی کلاسهای اول دبیرستان شروع شد توی کلاسمون ندیدمش. آخه من رفته بودم رشته تجربی. زنگ تفریح توی حیاط دیدمش و گفتم چرا سر کلاس نیومدی؟ گفت سر کلاس بودم که. گفتم کدوم کلاس؟ گفت اول انسانی.
تعجب کردم و بهش گفتم مگه رفتی انسانی؟ گفت : آره.
آخه توی مدرسه ما معمولا بچه هایی که درسشون خوب نبود و نمره حد نصاب برای تجربی و ریاضی را نمی آوردن میرفتن رشته انسانی.
بهش گفتم تو که درست خوب بود چرا رفتی انسانی؟ گفت تصمیم دارم بشم قاضی. و برای اینکه بتونم این شغل را انتخاب کنم باید حقوق بخونم و برای حقوق خوندن هم باید توی دبیرستان انسانی بخونم.
حقیقتش را بخواهید اون موقع من خیلی از حرفاش سر در نیاوردم. ولی اون میدونست داره چکار میکنه. و برای خودش چشم انداز مشخص کرده بود. و چون چشم انداز داشت مسیر براش روشن شده بود. سرتون را درد نیارم سال چهارم دبیرستان کنکور داد و رتبه اش هم خیلی خوب شد ( چون واقعا توی چهار سال دبیرستان خیلی خیلی درس می خوند ) ولی در حدی نبود که بتونه رشته حقوق دولتی قبول بشه، پس انتخاب رشته نکرد و دوباره یه سال دیگه نشست و برای کنکور خوند و با رتبه ۸۸ منطقه ۱ حقوق بابلسر قبول شد. لیسانسش را که گرفت امتحان قضاوت داد و چون خیلی درسش خوب بود و با سواد بود قبول شد. دوره قضاوت را گذروند و شد بازپرس و بعد قاضی. و بعد دقیقا به همون زندگی که برای خودش متصور شده بود رسید. و اینه قدرت چشم انداز.
دوستان، کسی که چشم انداز داره و به چشم اندازی که برای خودش مشخص کرده متعهد باشه مطمئنا به اون چیزایی که برای خودش مشخص کرده میرسه. چرا؟
چون وقتی شما چشم انداز داشته باشی ناخودآگاه تمام اعمال و رفتارت طوری پیش میره که در راستای رسیدن به اون چشم اندازت باشه.
چشم انداز مثل قطب نمای کشتی یا سیستم رادار هواپیما عمل میکنه و به محضی که ببینه داری از مسیر رسیدن به هدفت منحرف میشی تو را به مسیر بر میگردونه.
دوستان، تمام افراد موفق برای خودشون چشم انداز دارن و دقیقا میدونن که مثلا قراره ۵ یا ۱۰ سال دیگه کجا باشند. حالا شاید این زمانبندی یه کم دیرتر یا زودتر بشه ولی مطمئنا اتفاق میفته. پس همونطور که میبینیم یکی از مهمترین تفاوتهایی که بین آدمهای موفق و معمولی وجود داره همین داشتنِ چشم اندازه.
مطمئنا تفاوتهای خیلی زیاد دیگه ای هم وجود داره. ولی به نظر من مهمترین و اصلی ترین اونا همین داشتن چشم اندازه.
آدمهایی که چشم انداز دارن سعی میکنن افکارشون، گفتارشون، اعمالشون، عاداتشون و انتخابهاشون همه در راستای نزدیک شدن و رسیدن به چشم اندازشون باشه.
اونا دقیقا میدونن حرکت بعدیشون چیه؟ برنامه امروز، فردا، هفته بعد، ماه بعد و … را دقیقا میدونن چیه. و این چشم انداز مثل یه رادار اونا را تا رسیدن به هدف توی مسیر نگه میداره.
یه نکته خیلی خیلی مهم: بعضیها فکر میکنن داشتنِ چشم انداز فقط مخصوص نوجوونها یا جوونها هست ولی اصلا اینطور نیست و آدمهای موفق توی هر سن و سال و مقامی که باشن چشم انداز دارن.
یه بچه هفت، هشت ساله، یه نوجوون، یه جوون، یه آدم ۵۰ ساله، یه استاد دانشگاه، یه پزشک، یه نماینده مجلس، یه کارمند، یه کاسب و خلاصه هر کسی اگه میخواد موفق باشه میتونه و باید چشم انداز داشته باشه.
یه نکته خیلی مهم دیگه مکتوب کردن چشم اندازه، انگار وقتی که شما چشم اندازتون را مکتوب می کنید به کائنات اعلام میکنید که من مصمم شدم که مثلا توی چند سال بعد به فلان موقعیت یا خواسته برسم. اینجوری کائنات هم به تو کمک میکنه که خیلی راحتتر به چشم اندازی که برای خودت مشخص کردی برسی.
راستی شما چی؟ شما چشم انداز داری؟ اگه دبیرستانی هستی، پشت کنکوری هستی، دانشجویی، کارمندی، کاسبی، چشم اندازت برای چند سالت دیگت چیه؟ پنج یا ده سال دیگه دوست داری زندگیت چه شکلی باشه؟
اگه هنوز شغلی نداری، مشخص کردی میخواهی چکاره بشی؟ توی دانشگاه چی میخواهی بخونی؟ چه برنامه ای برای رونق کسب وکارت داری؟ فکر کردی چجوری میتونی ارتقاء بگیری؟ اگه پدر یا مادر هستی چه برنامه ای برای آینده فرزندت داری؟ فکر کردی چجوری کمکش کنی؟ و هزاران سوال دیگه که با مشخص کردن چشم اندازتون میتونید به اونا پاسخ بدید. و بعد باید برای خودتون مشخص کنید که برای رسیدن به چشم اندازتون چه کارهائی را باید انجام بدید و چه کارهائی را از زندگیتون حذف کنید…
شاید الان بگی حالا کو تا ۵ یا ۱۰ سال دیگه؟ ولی دوست من چشم بر هم بزنی ۵ یا ۱۰ سال دیگه از راه میرسه و اگه از الان برنامه ای براش نداشته باشی بعدا فقط باید افسوس فرصت هایی که از دست رفته را بخوری.
یه نکته مهم: اگه بخوای چشم انداز برای خودت مشخص کنی ممکنه اولش ترسناک باشه و غیر ممکن به نظر میاد. ولی اینطور نیست و وقتی چشم اندازت را مشخص میکنی ناخودآگاه افکار، گفتار، رفتار و شخصیتت در راستای رسیدن به اون چشم اندازت تغییر میکنه و خیلی راحت رفتارها و عادتهای جدیدی برای رسیدن به چشم انداز جدیدت در تو به وجود میاد و سختی این کار دو تا سه ماه هست و وقتی به زندگی جدید عادت کنی برات راحت میشه.
یه نکته مهم اینکه خیلیها چشم انداز را با هدف یکی میدونن در صورتیکه یکی نیست و چشم انداز مجمو عه ای از اهداف بلند مدته.
الان با یه مثال این نکته را بیشتر توضیح میدم.
مثلا شما برای خودتون مشخص میکنید و میگید که میخوام تا ۱۰ سال دیگه فلان شغل را داشته باشم، خونه ام فلان جا باشه، فلان ماشین را داشته باشم، با شخصی با فلان ویژگیهایی ازدواج کنم و …
پس همونطور که میبینید شما چند هدف بلند مدت برای خودتون مشخص کردید که جمع همه این اهداف با همدیگه چشم انداز شما را تشکیل میده. وقتی که چشم اندازتون را مشخص کردید و اون را مکتوب کردید اگه واقعا براتون مهم باشه و متعهد به رسیدن به چشم اندازتون باشید باید بنشینید و برای خودتون برنامه ریزی کنید و از مهمترین و اصلی ترین هدف شروع کنید. مثلا در اینجا شغل از همه مهمتره چون رسیدن به بقیه اهداف در سایه یه شغل خوب امکانپذیره.
بعد برنامه ریزی میکنید که چگونه میتونم به فلان شغل دلخواهم برسم و بعد اعمال و رفتاراتون را طوری تنظیم می کنید که به اون شغل برسید و بعد بقیه اهداف.
دوستان نکته خیلی مهمی که اینجا وجود داره اینه که چشم انداز شما و تعهدی که به اون چشم انداز دارید افکار، گفتار و اعمال شما را مدام اصلاح میکنه و شما را مرتب توی مسیر قرار میده مثل رادار هواپیما که مرتبا باعث در مسیر موندن هواپیما میشه.
نتیجه:
اگه چشم انداز دارید مجددا یه بررسی کنید ببینید آیا چشم اندازتون همون چیزی هست که میخواهید؟ اگه هست که خیلی هم خوب. ولی اگه نیست یه چشم انداز مناسب برای خودتون در نظر بگیرید، مکتوبش کنید و برای رسیدن بهش برنامه ریزی کنید و شروع کنید.
اگر هم هنوز چشم انداز برای خودتون مشخص نکردید الان که به اهمیت اون پی بردید دست به کار بشید و برای خودتون چشم انداز مشخص کنید، مکتوبش کنید، برنامه ریزی کنید و برنامه تون را شروع کنید.
برای دسترسی به تمامی مطالب، دوره ها و محصولات سایت میتونی از اینجا اقدام کنی.
اگه در مورد مطلب بالا نظر یا تجربه ای داری و احساس میکنی میتونه برای بقیه مفید باشه خوشحال میشم نظر یا تجربه ات را از طریق کادر پائین همین صفحه برامون ارسال کنی.
یا حق…